طعم گیلاس

ساخت وبلاگ

خبر مثل یک تکه از روزهایی که در زیر باران قدم می‌زدم؛ ساده بود

و من طعم گیلاس را زیر دندان خود تازه احساس کردم؛ چه تلخ

به یادم نیامد کجا سینمایی که بر پرده‌اش عکس تنهایی‌ام را نشستم به فکر

کجا سینمایی که بر صندلی‌هاش با دوستان عشق را گپ زدیم

در آن فیلم‌ها بارها شعر سهراب را زندگی کرده‌ام

و با روح دهسالگی‌های خود کوچه‌ها را به دنبال یک دوست هی گشته‌ام

جهان را در آن فیلم‌‌ها مثل یک خانه دیدم؛ که درهاش تا دورها بازِ باز

جهان خالی از جنگ‌هایی که هر روز از رادیو پخش می شد؛ چه پوچ!

و با مردمی مثل همسایه‌ها از خدا حرف هایی زدم آشنا

از آن دوربین مرگ با زندگی هیچ فرقی نداشت

فقط آدمیزاد باید کمی داغ‌تر چای می‌خورد؛ تا عشق را حس کند

فقط گاهی اوقات نزدیک یک سلخ باید قدم‌ می‌گذاشت

از این شهرهایی که در آسمانش کلاغی نمی‌خواند؛ باید گذشت

و آن فیلم‌ها همچنان چشم من را به یک خواب، در سایه‌ها می‌برد

مرا تا درختان انجیر در زیر باران اردیبهشت

کجا می‌فروشند دیگر بلیط!

که با دوستان باز هم روی آن صندلی‌های تاریک، خورشید را بشنویم

که یک ‌لحظه حتی به گوشم نیاید؛ خبرهای این رادیوهایِ بیگانه‌تر

تماشای پروانه‌هایی که در آب افتاده را؛ دوست دارم هنوز

تماشای بودا که پیراهنش را به یک باد بخشید؛ تا گم شود

تماشای کاجی که بر شاخه‌اش چند گنجشک هر روز پر می‌زدند

در آن کوچه‌ها رفتگر نیز در گاری‌اش بوی گل را فقط حمل می‌کرد... باور کنید!

و یک‌بار هم در سکانسی خدا شکل یک برگ بر آب می‌رفت؛ تا باغ‌هایی چه سبز

ولی آه!

همشهریان باز آواز فردین در آن کافه‌ها را به خاطر می‌آرند؛ با خنده‌هاش

کسی نیست اینجا که سربازها را بشارت دهد؛ از جهانی که بی‌جنگ زیباتر است

که درهای میخانه را باز هم واکند؛ رو به هر شاعری

فقط من و آن دوستانی قدیمی، به سگ‌ها از این سفره یک استخوان می‌دهیم

فقط ما به مادربزرگی که در خانه‌اش نیز با روسری می‌نشیند؛ سری می‌زنیم

و هر جمعه یک جعبه خرمای مرغوب با چای خود می‌خوریم

وبلاگ حميد رضا گلسرخ ...
ما را در سایت وبلاگ حميد رضا گلسرخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamidgolesorkho بازدید : 204 تاريخ : پنجشنبه 1 تير 1396 ساعت: 17:39