بچگی

ساخت وبلاگ

روی جلد فارسی کتاب ما: عکس یک ساقه‌ی گل جای مداد

یار مهربان یه حرف تازه داشت؛ با تمام واژه‌های بی‌‌صداش

ما همه شبیه همدیگه بودیم؛ اولین روز دبستان که می‌شد

ترکه‌های ناظم بد سر صف، مونده روی دست من همیشه جاش

 

دفتر نقاشیِ فیلیِ اصل؛ مهر صد آفرینِ آخر مشق

سه نفر پشت یه نیمکت تو کلاس؛ جدول ضرب ُیه خودکار لای دست

ریز‌علی معنی معرفت می‌داد؛ حسنک مواظب حیوونا بود

حسرت تمام اون روزای خوب، هنوزم توی دل ترانه هست

 

همه باید یا معلم می‌شدیم؛ یا یه دکتر واسه درد بی‌دوا

بازی ما: یه تفنگ آب‌پاش ُ؛ توپ پاره توی خاک کوچه‌ها

دسمال من همیشه پیدا می‌شد؛ زیر هر درخت آلبالو که بود

طعم نوشابه ُسمبوسه‌ی داغ؛ ضبط صوت ُیه نوار خوش‌‌صدا

 

ظهر جمعه رادیو قصه می‌گفت؛ از زیر کبود این گنبد ما

شهر موشا پر بود از شادی ُشعر؛ خالی از غربت ُ از دود ماشین

وقتی بارون با ترانه می‌گرفت؛ پشت‌بوم خونه‌ها چه عطری داشت

کاش می‌شد تمام عمرم رُ بدم؛ تا دوباره بچه می‌شدم... همین!

 

وبلاگ حميد رضا گلسرخ ...
ما را در سایت وبلاگ حميد رضا گلسرخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamidgolesorkho بازدید : 188 تاريخ : پنجشنبه 1 تير 1396 ساعت: 17:39